گذشتهی ساده:
fell backشکل سوم:
fallen backسومشخص مفرد:
falls backوجه وصفی حال:
falling backادبی (اغلب از روی ترس) بهطور ناگهانی عقب رفتن، بهطور ناگهانی به عقب پریدن
She fell back when the fireworks exploded nearby.
وقتی ترقهها نزدیکش منفجر شدند، با وحشت به عقب پرید.
I fell back instinctively when the loud bang echoed.
وقتی صدای بلند در فضا پیچید، بهطور غریزی به عقب رفتم.
(نظامی) عقبنشینی کردن، عقب کشیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The troops were ordered to fall back to a safer position.
نیروها دستور گرفتند که به موقعیتی امنتر عقبنشینی کنند.
Facing overwhelming numbers, the unit had to fall back.
در برابر تعداد زیاد نیروهای دشمن، یگان مجبور به عقبنشینی شد.
کسبوکار (مجدداً) کاهش یافتن، افت کردن، پایین آمدن، سقوط کردن، سیر نزولی پیدا کردن
After a brief rise, stock prices fell back again.
پساز افزایشی کوتاه، قیمت سهام دوباره کاهش یافت.
Oil prices fell back after reaching a three-month high.
قیمت نفت پساز رسیدن به بالاترین میزان در سه ماه اخیر، مجدداً افت کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fall back» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fall-back